ماهیِ دریا

دقیقاً 40 روز مونده

آمادگیشو ندارم

هدف من یه چیز دیگه بود که گرفتنش و اینو گذاشتن جاش

خنده داره اما کمترین حقی توی انتخاب این راه بهم ندادن

پارسال تابستون به برنامه هایی که ریختم عمل کردم و دقیقاً 31 شهریور کارم تموم شد و یه آخیشِ گنده گفتم

امسال هم دو تا هدف گنده دارم واسه تابستون

می دونم یکیش خیلی دست یافتنیه

اما اون یکیش تلاش و اعصاب بیشتری می خواد که من زیاد اعصابشو ندارم ولی باید انجامش بدم

ذوق صبح زود بیدار شدن واسه اون دو تا هدف رو از الان دارم

کاش تو مسیر خودم بودم تا الان امید به زندگیم بیشتر بود...

نمی شه به عقب برگشت اما بعد این رو خودم انتخاب میکنم و نمی ذارم هیییچ کس آیندم رو ازم بگیره

  • ماهـی

چلنج

همین دیگه

ببینم چقد میشناسینم :)



  • ماهـی

اقتضای سن مه یا چی رو نمی دونم اما با اون موضوع هنوز درگیرم و گرفتارم کرده!

هیچ جوره نمی تونم پا پس بکشم و اراده امو ازم گرفته،وقتی برام نمونده و همچنان من راکدم.

در همین لحظه یادت باشه د.ب.ن

هر چقدر درو خودم می چرخم،گیج تر می شم از شرایط موجود،انگار دست و پام بسته ست و من هیییچ کاری نمی تونم انجام بدم.

می دونم که فقط خودم ناجی ِ خودمم اما بازم دریغ می کنم...

  • ماهـی

یادت بمونه هیچ وقت هیچ چیزی بالاتر از صداقت و راستی نیست

دروغ همه چی رو نابود می کنه

راهِ درست اونیه که دروغ توش جایی نداشته باشه

تا با آدمِت روراست نباشی،دائم نگرانی و مضطرب،پس حواستو جمع کن

دروغ همه چی رو نابود میکنه

اعتمادش که از بین بره،بیچاره ای

پس از روز اول باهاش مثل آب،زلال و شفاف،برخورد کن تا نگرانی ای از این بابت نداشته باشی

زندگی اونقدرا هم طولانی نیست که تو همون مدت محدود هم عذاب بکشی

....

استارت ع.ا  ==> 15 اردی بهشت 98

  • ماهـی

خب این روزا هم می گذرن و من موندم و کلی کار و برنامه که تو ذهنمه و باید بیان رو کاغذ...

"ع.ا "خیلی ذهنم رو مشغول می کنه و حرصم میده و من اینو نمی خوام در واقع سعی می کنم درگیرش نشم تا زندگیم رو روال بمونه.

"پ.س" رو واقعا و عمیقاً دوست دارم و دلم می خواد ادامش بدم تا انتها،خب یه جورایی رویایی ه برام و جدید،جان هم تو این احساس بی تاثیر نیست البته.

"پ" رو هم اولاش برام خیلی جذابه چون قبلاً از دستش دادم و فقط به آخراش و جاهای گریه دارش رسیدم اما این اپیزودهاش که عشق داره شکل می گیره و راهشو پیدا می کنه خیلی قشنگه.

......

21 اردی بهشت 98

  • ماهـی

هعی

ینی وقتی به اون جا می رسه،از لای انگشتام که رو صورتمه،می بینم،حالا یه خنده ی تو گلویی و اشک گوشه چشم رو هم اضافه کن بهش!

  • ماهـی

کلاً این روزا دارن الکی می گذرن.ینی کار مفیدی انجام نمی دم

چند روز پیش یه سریال ترکی برای اولین بار شروع کردم،من به خاطر بی محتوا بودن سریالای ترکی سمتشون نمی رفتم اما وقتی تو یه کانال دیدم هوس کردم دان کنم،از پوستر سریال خوشم اومد و اینکه موضوعش درباره یه دختر بود که آشپز بود و ... و در نهایت دیدم قسمت اولشو به نظرم جذاب بود،خصوصا اون آقایی که می شه گفت موضوع سریال حول محور اوشون و دختره می گذره...هیچچی شد nاُمین کراش بنده :))))

منم رگباری قسمتاشو دان می کردم و پشت هم می دیدم،ینی مثلا می شه گفت از 24 ساعت 10 ساعت واسش وقت می ذاشتم.در حدی که 

2-3 روز تا خود صب بیدار بودم و اونو می دیدم،یه وضع داغونی داشتم اما عطش دیدن قسمتای بعدش ولم نمی کرد.

من کلاً با موضوع سریالای ترکی و اینکه توش پر از خیانت بوده حال نمی کنم اما این واقعا عالی بود و اولین سریال ترکیه ایه که منو عاشق خودش کرد و در حد me before you دوسش دارم،هم سریال رو و هم FARID ASLAN رو :))) 

به ماتا هم اولش که گفتم ،برگشت گفت که وسطاش بازیگر FARID عوض می شه و منو غم گرفت از این مصیبت :|

اما با سرچ تو گوگل و ویکی پدیا دیدم نوچ،ماتا اشتباه کرده و کراش جانم تا قسمت آخرش هست... :****

خلاصه از حجم نتم نیز 10 گیگ موند و 6 قسمت هیجانی که بعد کلی کلنجار رفتن قسمت آخرشو دان کردم که خیالم از هپی اندینگ بودنش راحت بشه و الانم ادامشو دان کردم ببینم و 4 قسمت باقیمونده رو هم بعدا انشاالله:| انقدر نشستم کمرم داره می شکنه هی بلند میشم راه میرم ورزش می کنم حوله گرم می زارم بلکه درد کمرم فروکش کنه همشم بخاطر گذاشته لپ تاپ رو پامه و می دونم هم که چقدر ضرر داره 

فقط این تموم بشه به جان خودم دیگه سریال دانلود نمی کنم،زندگی نشد که... :|


پ.ن : اسم سریال=>(dolunay)


  • ماهـی

خیییلی هوا خوبه و آسمون آبی و پنبه ایه!!!

ماشین رو برداشتم و با پدر و خواهر رفتیم آذوقه راه بخریم و کلی ذوق داشتم واسه رانندگی تو هوای به این محشری!

می تونم با اطمینان بگم تازه امروز بهار شده بس که کل عید و حتی قبلش بارون میومد و هوا سرد بود.

یک عالم کار و درس دارم که می دونم به همش نمی رسم و باید بخشیش رو بیخیال بشم،فردا رو که نمی تونم بخونم و هر چی هست امروز باید برسونم برنامه رو!

اخبار هم که دل آدمو ریش می کنه،فقط خدا می بینه این همه بلا رو و بازم هیچی به هیچی؟؟؟

کی ایرانم رنگ آسایش می بینه؟

  • ماهـی

یه حالی دارم این روزا 

نه آرومم نه آشوبم

به حالم اعتباری نیست

تو که خوبی ،منم خوبم

....

نمی دونم واقعاً چی درونمه که مانع انجام دادن مهم ترین وظیفم می شه؟!

پ.ن..رنگ زرد و نارنجیِ متن و زیرش نفسمو بند میاره و من خودآزارم که می ذارم همین جوری بمونه!

  • ماهـی

بعد مدت ها لاک موردعلاقم رو زدم و نشستم پای نت که سریالم دانلود بشه و ببینمش.

"New Girl" یه سریال کمدی که دوستش دارم و یه ذره هم تقلید از F.R.I.EN.D.S قاطیشه اما خیلی به اون شباهت نداره و تک تک شخصیت هاش رو عاشقم و از طنزشون خوشم میاد.

یه دید جدیدی به مسائل داره و دنیای عجیبی توش هست که منو دنبال خودش می کشونه و هر بار 2-3 تا اپیزودشو پشت هم می بینم.

از نظر یادگیری انگلیسی هم خوبه و گوشم عادت می کنه به کلمات و اصطلاحات و تصمیم دارم تایستون با زیرنویس انگلیسی ببینمش و لغاتشو نت بردارم .

یکی از هدفای واقعا مهمی که دارم گرفتن آیلتس هستش و یکی دیگه هم مدرک ICDL  که واسه جفتشون تو تابستون برنامه دارم.

تابستون پارسالم خوب بود و توی آخرین روزش یکی از هدف گنده ها تیک خورد و اونم آزمون رانندگی بود که قبول شدم واسه بار اول و تابستون 97 رو با یه خیال راحت گذروندم.

1/15 هم میریم یه مسافرت یه روزه و فشرده که خیلی واقعا سختمه و از طرفی نمی شه نرم .کاش روزگار یه خورده با ملایمت بیشتری باهامون برخورد کنه.

سیل و بارون هم که اوضاع رو بدتر از قبل کرد و مردمی که با وجود گرونی ها یه ذره دلشون به تعطیلات عید خوش بود رو بازم داغدار وآواره کرد.خیلی وحشتناکه و برام غیرقابل هضمه این وضع.چرا آخه؟گناهِ این مردم چیه؟ :(

فیلم سیل شیراز هم که فاجعه بودو وحشتناک.بعد دیدن فیلم بلافاصله با الی تماس گرفتیم و حالشونو پرسیدیم.می گفت این بارون بی سابقه بوده و حتی نمی تونستن از ترس از خونه بیرون برن با اینکه خونه تو منطقه امنی بوده بازم کلی دلهره داشتن.

فقط می تونم بگم خدا به مردم ایرانم رحم کنه و کمکشون کنه.

+قشنگ "از هر دری،سخنی!" شد این پست!!!


  • ماهـی